چرا ایرانیان غمگین هستند؟ | غمگین ترین و پراضطراب ترین استان کشور کدام است؟
۴۵ درصد مردم فارس به اختلالات روانی و استرس مبتلا هستند.
به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران به نقل از خبر جنوب. غم در لایه لایه زندگی ایرانی ها خانه کرده؛ آن طور که اخیرا رئیس انجمن مددکاری ایران اعلام کرده، کشور ما پس از عراق غمگینترین کشور جهان به شمار میرود؛ از قرار معلوم، معیارهایی که با آنها میزان غمگین بودن کشورهای مختلف جهان محک زده شده، مواردی است همچون اختلالات روانی، از هم پاشیدگی خانواده و میزان سلامت روان.
اما آن طور که آمارها نشان میدهد، فارس هم جایگاه قابل توجهی در میان استان های غمگین ایران دارد؛ طوری که برای نمونه میزان ابتلا به اختلالات روان شناختی، استرس و فشارهایی از این دست در فارس از میانگین کشوری هم بالاتر است.
اینک باید پرسید، این وضع چه آینده ای را برای استان پیش بینی می کند؟
چرا ایرانیان غمگین هستند؟
«ایران در میان ۱۸۵ کشور در رتبه ۱۰۵ قرار گرفته و در جدول غمگینها از پایین جدول، رتبه دوم را دارد».
این سخن سیدحسن موسوی، رئیس انجمن مددکاری ایران است؛ او گفته که «بر پایه میانگین آمارهای نشاط اجتماعی که سازمانهای معتبر جهانی آن را ارایه کرده اند، ایران جزو کشورهای شاد نیست، ایرانیان پس از مردم عراق دومین مردم غمگین جهان به شمار میروند. برای نمونه، در حالی که برخی پژوهش ها از وجود ۳۵ درصدی اختلالات روانی در تهران خبر میدهد، در مورد بعضی مناطق تهران وضعیت بسیار تکاندهنده است زیرا این میزان به حدود ۸۰ میرسد که بسیار بحرانی توصیف میشود و نیاز به نشاط اجتماعی را خیلی جدیتر از گذشته مطرح میکند.
ضمن اینکه مردم نسبت به سرنوشت و وقایعی که برای دیگران پیش میآید بیتفاوت شدهاند و این یک نشانه از کاهش انسجام اجتماعی محسوب میشود». سخنان رئیس انجمن مددکاری ایران آشکارا زنگ هشدار را به صدا درآورده است؛ کاهش رضایت از زندگی و افزایش فشارهای روانی باعث شده ایرانیان کمتر از همیشه «شادکام» باشند.
اما این طور که برخی آمار نشان می دهد، در فارس میانگین ابتلا به برخی مشکلات روان شناختی نه تنها از تهران بلکه از میانگین کشوری هم بالاتر است. آن طور که فریبا رضایی، معاون گروه سلامت روانی و اعتیاد معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی شیراز میگوید، میانگین ابتلا به اختلالات روان شناختی در کشور چیزی در حدود ۳۰ درصد است ولی در فارس میزان ابتلا به برخی اختلال های روان شناختی همچون استرس به بالای ۴۵ درصد میرسد: «پژوهشی که در سال ۹۰ در کشور انجام شد، نشان میداد که چیزی در حدود ۲۴ درصد از جمعیت ۱۵ تا ۶۵ ساله ما به اختلالات روان شناختی مبتلا هستند. در پژوهشی که ۱۰ سال پیش از این پژوهش انجام شده بود، این میزان ۱۰ درصد کمتر بود پس در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت که امروز میزان ابتلا به اختلالات روانی در کشور به ۳۰ درصد رسیده است. این یعنی تقریبا از هر ۳ ایرانی، یکی با این اختلالات دست و پنجه نرم می کند».
به باور این روان شناس، ۲ برابر این تعداد، افرادی هستند که در معرض خطر ابتلا به بیماریهای روان شناختی قرار دارند؛ در خط مقدم، خانوادههای آنان. چه اینکه پژوهشهای بسیاری ثابت کرده که افرادی که با بیماران زندگی میکنند، خود ممکن است پس از چندی نشانههای اختلالات را نشان دهند؛ اختلالاتی چون استرس، افسردگی و… . اما این میزان در فارس چه میزان است؟
آن طور که معاون گروه سلامت روانی و اعتیاد معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی شیراز می گوید، برخی پژوهشها نشان داده که تا ۴۵ درصد از مردم فارس به اختلالات استرس مبتلا هستند: «متاسفانه در فارس شرایط مطلوبی نداریم. در پژوهشی که در سال های ۹۰ – ۹۱ انجام دادیم مشخص شد که اختلالات استرس با ۴۵ درصد شایع ترین اختلال روان شناختی در فارس به شمار میروند و البته این اختلالات بیشتر خانمها را درگیر کرده بود تا مردان را. این تفاوت جنسیتی هم میتواند نتیجه تفاوت های فیزیولوژیک یا جایگاه اجتماعی زنان در مقایسه با مردان باشد. چه اینکه پژوهش نشان داده که در خانمهای خانهدار، استرس شیوع بیشتری دارد».
این البته تنها استرس نیست که در فارس آمار قابل توجهی را نشان می دهد؛ از قرار معلوم شمار افرادی که در این استان به خودکشی دست میزنند هم کم نیست؛ و البته طبق یک هنجار جهانی، زنان بیشتر دست به خودکشی می زنند و مردان به خاطر انتخاب راههای خشونتبار، بیشتر از خودکشی میمیرند؛ حال آنکه هزار و یک راه نرفته وجود دارد و مراجعه فرد نیازمند به یک روان شناس می تواند به سادگی آنها را به زندگی برگرداند.
اما جز استرس، چه عواملی باعث می شود مردم ایران و فارس شادکام نباشند؟ رضایی پاسخ میدهد: «تفکر مثبت یکی از عوامل اثرگذار است که نبود آن شادکامی را کاهش میدهد؛ همچنین نداشتن مدیریت خشم، نبود امید به زندگی بر این پدیده اثرگذاشته؛ البته منظور من از امید به زندگی، امیدواری است».
به باور این روان شناس، مشکلات اقتصادی و اجتماعی باعث شده ایرانیان کمتر نسبت به آینده امیدوار باشند و «مبهم بودن فردای ما» به این امیدوار نبودن دامن زده است.
او می گوید: «وقتی احساس کنیم مدیریت کنترل زندگی از دست ما خارج میشود و نمیتوانید برای زندگی، شغل و درآمدتان برنامه ریزی کنید ممکن است حس درماندگی به سراغتان بیاید؛ در روان شناسی به آن ناتوانی آموخته شده میگویند و همین باعث می شود فرد برای تغییر، انگیزه نداشته باشد. این عامل، در غمگینی نقش مهمی دارد».
ناامیدی نسبت به آینده
اینک باید پرسید «ناامیدی به آینده» چه مشکلاتی به بار میآورد؛ به باور بسیاری از کارشناسان نخستین پیامد این وضع میتواند از میان رفتن انسجام اجتماعی و به عنوان سرمایه اجتماعی مردم باشد؛ آن وقت مردم کمتر به همدیگر اعتماد می کنند و دنیا را جایی میبینند که با آنها سر ناسازگاری دارد. شاید حتی بتوان تمایل بسیار زیاد ایرانیان به مهاجرت به کشورهای دیگر را در همین چارچوب تحلیل کرد؛ اینکه ایرانیان کمتر به همدیگر اعتماد میکنند و آسودگی خاطر را از زندگی در میان شهروندان کشورهای دیگر جست و جو می کنند.
در عین حال، در فارس و کشور میزان طلاق کم نیست؛ در کشور از هر ۵ ازدواج در ۵ سال اول زندگی یکی و در شیراز طی سالهای اخیر از هر ۳ ازدواج یکی به جدایی انجامیده است. ضمنا، فارس پنجمین استان کشور از نظر خشونتهای خیابانی به شمار میرود و یکی از بالاترین نرخ های قتل را در کشور دارد. آیا همه این موارد می تواند نشان دهنده نبود شادکامی باشد؟
معاون گروه سلامت روانی و اعتیاد معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی شیراز میگوید: «یکی از نخستین پیامدهای نبود شادکامی، بروز خشم و آسیب های بیشتر اجتماعی است. نبود شادکامی، مواردی چون پرخاشگری، طلاق، مصرف مواد مخدر، بیکاری، حاشیه نشینی و… را پیش بینی میکند و پژوهشها در سراسر جهان نشان داده که با افزایش شادکامی، آسیبهای اجتماعی کاهش می یابد».
شاید باید شادکامی را هم جزو سرمایههای اجتماعی گذاشت؛ سرمایه ای که به نظر میرسد، مردم ما آن را در اختیار ندارند.